بدون عنوان
گل دخترام سلام. اينروز ها دچار ضعف شديدم شايد بخاطر روزه ها باشه شايد هم ديگه كم كم دارم پير ميشم اما خيلى اذيتم. مچ دست راستم طورى درد ميكنه كه گاهى قاشق رو نمى تونم بردارم و توى اين شرايط سخت وجود شما ها برام التيامِ (البته بماند كه علت اين خستگى ها و ضعف ها خود شماييد،بس كه ماشاالله كار وزحمت داريد) بخصوص جيگرم كه خيلى خانومِ و سعى ميكنه كمكم كنه. امروز كه خيلى حال ندار بودم بعد از غذا دادن به شما رفتم تو اتاق ،صداى ظرف وظروف شنيدم عصبانى از جا بلند شدم چون فكر كردم قلبم باز دوباره رفته سر كابينت ها اما ديدم جيگرم داره ظرفهاى توى ظرفشويى رو ميشوره و يه صندلى هم گذاشته هر ...
نویسنده :
مامان
1:55